مدیریت سود

 مدیریت سود

فرضیه مدیریت سود، در ابتدا با عنوان هموارسازی سود توسط هپورث ارائه و بعدا ًتوسط گوردن معرفی شد.

برای اولین بار توسط مکنیچلسون عبارت “مدیریت سود “جایگزین عبارت” هموارسازی سود “شد.

از این جهت، مدیریت سود در کانون توجه قرار گرفت؛ بر این اساس که می‌تواند در تهیه خلاصه‌ای از عملکرد شرکت اعمال نفوذ کند و نتایج مورد نظر خود را منعکس کند.

تعریف مشخص و شفافی از مدیریت سود وجود ندارد. مطالعات گذشته تعاریف مختلفی از مدیریت سود ارائه داده‌اند؛ فرن و همکاران (1994) مدیریت سود را به عنوان دستکاری سود توسط مدیریت به منظور دستیابی به قسمتی از پیش داوری‌های مربوط به سود تعریف می‌کند. شیپر مدیریت سود را دخالت هدفمند در فرآیند گزارشگری مالی خارجی با قصد تحصیل سود تعریف نمود. اسکات مدیریت سود را بدین صورت تعریف می‌نماید: مدیریت سود عبارت است از انتخاب رویه‌های حسابداری توسط مدیر تا این که به واسطه این انتخاب، به اهداف خاصی نایل آید. روننویاریمدیریت سود را  مجموعه‌ای از تصمیمات مدیریتی قلمداد می‌کنند که به منظور حداکثر کردن ارزش سود، برخی از حقایق کوتاه‌ مدتی که برای مدیریت شناخته شده‌اند را گزارش نمی‌کند.

تعاریف ارائه شده از مدیریت سود بر این موضوع که نیت مدیریت لازمه مدیریت سود است اتفاق نظر دارند، با این حال این که این نیت ماهیتی فرصت‌طلبانه دارد یا خیر، کاملاً روشن نیست.

مدیریت سود و رفتارهای فرصت‌طلبانه

به طور معمول، در شرکت‌های با وجوه نقد آزاد، مدیریت سودی بیشتری واقع می­­شودکه می­تواند با اقلام تعهدی اختیاری مرتبط باشد.

از نظر وی جریان نقدی آزاد واحد تجاری، باقیمانده جریان‌های نقدی پس از کسر وجوه لازم برای پروژه‌ هایی است که خالص ارزش فعلی آن‌ها مثبت ارزیابی می‌شود. این پروژه‌ها، طرح‌های  سرمایه‌گذاری بلندمدتی هستند که ارزش فعلی جریان‌های نقدی ورودی مورد انتظار بیش از ارزش فعلی  جریان‌های نقدی خروجی است .

مفهوم جریان نقدی آزاد مثبت نشان می‌دهد که واحد تجاری پس از پرداخت هزینه‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها، دارای وجوه نقد مازاد است. باکیت و اسکندر در راستای تأیید این موضوع بیان نمودندکه مازاد وجوه نقد آزاد، ممکن است انگیزه‌ای در مدیران به منظور اعمال مدیریت فزاینده سود و علامت­دهی انعطاف­ پذیری مالی، ایجاد نماید.

بهبه همین منظور شرکت­هایی که جریان نقد آزاد در آن­ها بالا می­باشد و فرصت­های رشد کمی دارند، درگیر مسائل نمایندگی میگردد و مدیران در آن شرکت­ها، مایل به استفاده از ابزارهای فزاینده درآمد به منظور افزایش سود گزارش شده هستند. استالز بیان کرد که کمبود جریان نقد آزاد، چرایی تمایل شرکت­ها به انتشار بدهی به عنوان ابزار تأمین مالی خارجی را نشان می­دهد. از مدیران انتظار می­رود که با داشتن این جریان نقدی آزاد، به جای هدر دادن آن، در پروژه­ های سودآور،

سرمایه گذاری کنند. وجود نظارت مؤثر، کارا و نظام ­مندی به‌وسیله سهام­داران نهادی، اعتباردهندگان، اعضای هیأت مدیره و کمیته حسابرسی، می­تواند مدیران شرکت­هایی که دارای وجه نقد آزاد و فرصت­های سودآور کمی هستند را در

سرمایه گذاری در پروژه­های زیان­ آور، محدود نماید.

مطالب این نوشته

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *